خبرگزاری هرانا – حسین ریحانی، یکی از شهروندان بازداشت شده در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ با گذشت بیش از ۷ ماه به صورت بلاتکلیف در زندان تهران بزرگ بسر میبرد. پرونده آقای ریحانی به اتهام محاربه (میتواند به صدور حکم اعدام منتهی شود) سال گذشته با تصمیم نهائی دادگاه انقلاب اسلامشهر مبنی بر نفی صلاحیت از خود و اصرار بر صلاحیت رسیدگی در دادگاه کیفری، جهت رفع اختلاف به دیوان عالی کشور ارسال شد. آقای ریحانی اکنون با نوشتن یادداشتی که در اختیار هرانا قرار گرفته به شرح چگونگی بازداشت، دوره بازجویی و وضعیت خانواده خود پرداخته است. او در بخشی از نامه خود گفته است «شاید خندهدار باشد که جرم من تنها یک پیامک است که برای دوستم فرستادم. پیامی با این مضمون که “فلانیها بانک را آتش زدند”. از شما کسانی این نامه را میخوانید میخواهم که با قلمتان به من کمک کنید. به من کمک کنید تا از این سرنوشت ناگوار نجات پیدا کنم.»
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسین ریحانی، یکی از شهروندان بازداشت شده در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ با گذشت بیش از ۷ ماه به صورت بلاتکلیف در زندان تهران بزرگ بسر میبرد.
حضور در اعتراضات و بازداشت
حسین ریحانی در تاریخ ۱۷ آذر ۹۸ در رابطه با اعتراضات سراسری سال ۹۸ موسوم به “اعتراضات آبان” توسط ماموران اطلاعات سپاه در منزل خود در شهرستان اسلامشهر همراه با ضرب و شتم بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات سپاه در زندان اوین موسوم به بند ۲_الف منتقل شد. آقای ریحانی مدتی بعد به بازداشتگاه حفاظت اطلاعات قوه قضاییه موسوم به بند ۲۴۱ زندان اوین منتقل شد. او نهایتا با گذشت یک ماه از زمان بازداشت از این بند امنیتی به زندان تهران بزرگ منتقل شد.
دادگاه
پرونده آقای ریحانی زمستان ۹۸ به اتهام “محاربه” (میتواند به صدور حکم اعدام منتهی شود) با تصمیم نهائی دادگاه انقلاب اسلامشهر مبنی بر نفی صلاحیت خود و اصرار بر اینکه صلاحیت رسیدگی به این پرونده در دادگاه کیفری اسلامشهر است، پرونده جهت رفع اختلاف حدود دو ماه پیش به دیوان عالی کشور ارسال شد.
گفته میشود مصداق اتهام انتسابی به آقای ریحانی ارسال یک پیامک به دوست خود در خصوص مشاهده سوختن یک بانک (همزمان با اعتراضات آبان ۹۸) بوده است. او در این پیام تنها به دوست خود خبر داده که گروهی یک بانک را به آتش کشیدهاند. ماموران نیز با استناد به همین پیامک گفتهاند وی در تحریق بانک ملی اسلامشهر دست داشته است.
اکنون با گذشت بیش از ۷ ماه از زمان بازداشت و حدود ۲ ماه از ارسال پرونده آقای ریحانی به دیوان عالی کشور، وی کماکان به صورت بلاتکلیف در زندان تهران بزرگ بسر میبرد.
بیوگرافی
حسین ریحانی، متولد ۱ مردادماه ۱۳۶۶، متاهل و اهل شهرستان اسلامشهر است. وی تا پیش از بازداشت به عنوان کارگر در یک نجاری مشغول به کار بود. آقای ریحانی هفت برادر و یک خواهر دارد؛ وی پدر خود را سالهای پیش از دست داده و نانآور خانواده او بوده است.
رنجنامه
آقای ریحانی اکنون با نوشتن یادداشتی که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته به شرح چگونگی بازداشت، دوره بازجویی و وضعیت خانواده خود پرداخته است.
متن کامل رنجنامه این شهروند در ادامه میآید:
“با سلام خدمت کسانی که صدای من را میشنوند. من حسین ریحانی فرزند یدالله، متولد ۱ مردادماه ۱۳۶۶ و متاهل هستم. از وقتی که پدرم فوت شد، در این شرایط سخت اقتصادی کشور من خرج خانواده را در میآوردم. من از سواد کافی برای نوشتن و حرف زدن برخوردار نیستم یعنی اصلا نه از قانون و نه از مملکت و از سیاست چیزی نمیدانم. شاید خنده دار باشد که جرم من تنها یک پیامک است که برای دوستم فرستادم. پیامی با این مضمون که “فلانیها بانک را آتش زدند”. پس از ۱۸ روز یعنی در تاریخ ۱۷ آذر ۹۸ ماموران اطلاعات سپاه به طور وحشیانهای مرا بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند.
ابتدا بسیار وحشت زده بودم و نمیدانستم چرا من را بازداشت کردهاند و عاقبت چه خواهد شد. در زندان اوین بارها و بارها شکنجه روحی و روانی شدم. بارها با شیلنگ به کمر، دستها و پاهایم زدند. ۱۷ روز در اتاق سفید و ۱۳ روز در انفرادی بودم. نهایتا بعد از یک ماه مرا به زندان تهران بزرگ منتقل کردند. خودم هم نمیدانم چرا و چگونه به دلیل ارسال یک پیامک اتهام محاربه را به من نسبت دادند. تا به امروز تنها به خاطر مادرم و اینکه از حکم من باخبر نشود ساکت ماندم. چند روز پیش نیز نامه طلاق همسرم به دستم رسید. اکنون به معنای واقعی احساس میکنم دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم.
هشت ماه بلاتکلیفی خستهام کرده و حبس کشیدن فقط برای یک پیامک دیگر برایم غیرقابل تحمل شده است. تا به حال نه اجازه دادهاند که وکیلی داشته باشم و نه از وضعیت پروندهام باخبرم. تنها چیزی که میدانم آن است که پروندهام در دیوان عالی کشور است. فقط میدانم که بیگناه هستم و هیچ جرم و خطایی مرتکب نشدهام. از شما کسانی این نامه را میخوانید میخواهم که با قلمتان به من کمک کنید. به من کمک کنید تا از این سرنوشت ناگوار نجات پیدا کنم.
حسین ریحانی / تیرماه ۱۳۹۹ / زندان تهران بزرگ”.
source https://www.azadegy.de/?p=20178
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر